- romanra
- 02 مه 20
- تمام قسمت های رمان عاشقانه بلند کردن
- 1,348 views
- 2 نظر
رمان بلند کردن پارت بیست ویکم
رانندگی تا سالن موسیقی سریع بود .اما بودن با او در عقب ماشین احساس خوبی داشت . اینکه نیازی نبود رانندگی کنم و به این فکر کنم که قرار است کجا برویم
به هریس نگاه کردم که برای من توضیح می داد که کار او دقیقاً راجع به چیست و این پروژه تا چه اندازه برای او معنا دارد . وقتی به مهمانی رسیدیم , بیرون سالن پاپارازی ها کنار یک فرش قرمز به صف شده بودند . به سرعت مضطرب شدم . اما هریس دست من را گرفت و به همراه یکدیگر بدون آنکه متوقف شویم از روی فرش عبور کردیم . دستش را برای چند نفر از مهمان ها تکان داد . می توانستم صدای فلاش دوربین ها را بشنوم.. اما هریس به آنها هیچ توجهی نشان نمی داد . سعی کردم به جای آنکه روی اضطرابم متمرکز شوم , از قدرت او قرض بگیرم . چند نفس عمیق کشیدم… و بعد از چند ثانیه داخل سالن بودیم
. وقتی یکی از خدمتکار ها با یک سینی از کنارمان عبور کرد هریس به آرامی گفت
_ بیا یه لیوان شام*پاین برات بگیریم
دو لیوان برداشت و یکی از آن ها را به دست من داد
_ بفرما , میبینم که این زیبای خیره کننده رو با خودت آوردی