- romanra
- 17 آوریل 20
- تمام قسمت های رمان عاشقانه بلند کردن
- 1,721 views
- هیچ نظر
رمان عاشقانه بلند کردن پارت ششم
پرسیدم
_ گفتی فروشگاه مرکز شهر درسته ؟
سرش را تکان داد
_ فقط می بایست چند قلم جنس بخرم . دارم از گرسنگی میمیرم . تمام ماه گذشته فست فود خوردم , دیگه نمیتونم به این کار ادامه بدم .. مطمئنی با منتظر موندن مشکلی نداری ؟
سرم را تکان دادم و سپس متوجه شد ممکن است فضای داخلی ماشین تاریک تر از آن باشد که بتواند آن را ببیند
_ آره اشکالی نداره
منطقه مرکز شهر جای بدی نبود اما هنوز یک پارکینگ سرباز در نیمه شب بود . خدایا .. امیدوارم این مرد یک خرید کننده سریع باشد . میتوانم به محض این که ماشین را ترک کرد پول او را بگیرم و بروم .. اگرچه می تواند گزارش من را به شرکت تاکسیرانی بدهد و آن موقع ریسک از دست دادن کارم بالاست
_ واقعاً برای زنی مثل تو امن نیست که غریبه ها رو این وقت شب سوار کنه
احساس کردم عصبانیتم دوباره برانگیخته می شود